loading...

دنیای من

خاطرات

بازدید : 303
جمعه 1 آبان 1399 زمان : 11:37

میدونم و درک میکنم و باور دارم که خدا هر چی بخواهیم همون رو برامون انجام میده

تو راه بودم گفتم بذار سر راه یه سر خواهرم بزنم برم خونه سختم میشه دوباره حاضر بشم

بهش زنگ زدم که تو راهم چیزی لازم داری اونم که از خداشه یه لیست خرید فوری برام پیامک کرد

دوتا نان روغنی

یه شربت برای درمان یبوست به اسم مُلین

پد شیر دهی

دستت درد نکنه

تو اتوبوس بودم یه خانم مسنی خیلی ورجه ورجه کرد که من بهش نگاه کنم سر حرف باز کنه ولی من یه کتاب خریده بودم و با ورق زدن و تماشای روی جلدش بهش محل ندادم

با چه ذوقی خریدهای خواهرمو کردم برای ادامه مسیر خواستم سوار ماشین بشم که بی خیال چند قدم راه که ،راهمو پیش گرفتم

تو راه یه دری که رو به خیابون بود خانم مسنی سرشو بیرون کرد و نگاهی بهم کرد

در حالی که رد شدم سرمو برگردوندم دیدم یه خانم پشت سر من هم نگاهش بهش افتاد سریع برگشت و ازش پرسیدم چیزی لازم داری برات بخرم بیارم با دخترم نه از نان روغنی‌ها بهش تعارف کردم با نه دخترم من گدا و گرسنه نیستم که بغض اش باز شد بهم میگند دیوانه من اسم فاطمه محمدی هستش سه تا پسر دارم که یکیشون مرحوم شده دوتا هم دختر دارم اسم شوهرم حسین که اونم مرحوم شده من سواد ندارم و یه چیزی گفت که شبیه شعر بود متن بود چون صداش میلرزید و گریه میکرد متوجه نشدم میگفت خواهرم ستاره بهم یاد داده هی تکرار میکرد دخترم مواظب مادرت باش و نذار اشک به چشمش بیاد و گریه کرد در حال گفتن این حرفها میگفت حلالم کن سرتو به درد اوردم وقت تو گرفتم بهش میگفتم خودتو ناراحت نکن اگه میخوای بیا یه سر ببرمت بیرون تنهایی خودت ناراحت نکن گریه نکن اصلا حرفهای منو نمیشنید چه اب پاک و زلالی از چشم‌هاش میومد جیگرم کباب شد باهاش در حال حرف زدن‌هاش دست دادم دستمو بوسیدگفتم حاج خانم چرا شرمنده ام میکنی تو رو خدا منو ببخش که از دستم کاری بر نمیاد ولی خودتو ناراحت نکن با خم شدن تشکر و حلالیت باهاش خدافظی کردم ولی تا رسیدن مقصد درگیر حرفهاش و قیافه معصومش مونده بودم یه خانمی‌که با من هم صحبت اون خانم شد موقعه خدافطی بهم گفت خدا خودش ببخشدش

یعنی خدا خواسته که اون تو همچین شرایطی قرار گرفته

اون لحظه از خدا خواستم که خدایا برای تمومی‌نفس ام بهت التماس نکنم‌هااااا

هر وقت دبدی از زندگی سیر شدم و باعث ازار و اذیت دور وبریهام میشم خودت به دادم برس

خدایا همونطور که غافلگیرم کردی که نخواسته تو اون شرایط قرار گرفتم غافلگیرم کن از جایی که انتظار ندارم میلیاردها میلیاردها پول به حساب بانکیم واریز بشه

آمین یا رب العالمین🙏🙏🙏🌹🌹🌹خدایا شکرت دوست دارم حتمی‌تو زندگیم معجزه میشه خیلی زود

فرمانده پایگاه دهم شکاری: مشکل فرودگاه جدید چابهار فنی است
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی